رمان گرگینه ی من

p⁵⁴

ته : بزار کمک کنم بلند شیک
آت : ته بهم کمک کرد و بلند شدم رفتم سمت روشویی و ی تب سرد به دست و صورتم زدم احساس سرگیجه داشتم(🫄)رفتم روی تخت دراز کشیدم که ته اومد...
ته : بیا این آب بخور...دکتر چند مین دیگه اینجاس
ات : اوک...ممنون...ای رو خوردم و گذاشتم روی میز...
ویو دکتر اومد
دکتر : خب. راستش...حالتون خوبه ولی...شما بارداری...و به خاطر کتک خاصی که خوردید حالتون بد شده..
ت : چ...چی
آت : مو..من د..دارم مامان میشم(اشک)
کوک : عرررر بعد ¹⁴⁰⁰ سال دارم عمو میشم
دکتر : تبریک میگم
کوک : ممنـ...
ته : می‌کشمت عوضی..بدو بدو از پله ها رفتم پایین و با داد گفتم....کوک مراقب آت باش..از خونه زدم. بیرون و سوار. ماشین شدم و به سمت عمارت جیمین حرومزاده راه افتادم...خودم با دستای خودم میکشمتت(داد)
...
دیدگاه ها (۱۷)

رمان گرگینه من

رمان گرگینه من

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه ی من

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

مافیای من پارت ۱۹ویو کوک دیشب همش تقصیر جیمین بود خیلی شب بد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط